جدول جو
جدول جو

معنی شاخ سوا - جستجوی لغت در جدول جو

شاخ سوا
(سِ)
کوه سرکوتل واقع در خط سرحدی مغرب ایران بین لادین و کوه مرغاب. (جغرافیای سیاسی ایران کیهان ص 41). و رجوع به جغرافیای مفصل غرب ایران ص 136 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاه سوار
تصویر شاه سوار
سوار دلاور و چالاک و ماهر در سواری اسب
فرهنگ فارسی عمید
(وَ مَ دَ / دِ)
کثیرالاغصان. پرشاخ. متدوح. متدوحه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خِ سَ مَ)
کنایه از قد و بالای مطلوب است. (برهان قاطع). کنایه از قد محبوب. (انجمن آرا). از اسمای معشوق است که کنایه از قد محبوب باشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خِ سُ)
مراد از آن دنیاست. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
شهسوار. کسی که در سواری اسب و غیر آن ماهر است. (فرهنگ نظام). شهسوار و فارس و راکب بزرگوار و باعظمت. (ناظم الاطباء). فرد ممتاز در سواری:
ای شاه سوار ملک هستی
سلطان خرد به چیره دستی.
نظامی.
کین شاه سوار شیرپیکر
روی عربست و پشت لشکر.
نظامی.
بدامن کوهی خواهی رسید شاه سواری ترا پیش خواهد آمد. (انیس الطالبین ص 28)
لغت نامه دهخدا
(اُ کَ / کِ)
شاه ستای. ستایندۀ شاه. اوکه شاه را ستاید. مداح شاه. رجوع به شاه ستای شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
باسرو. شاخدار، پرشاخه
لغت نامه دهخدا